۴.۰۸.۱۳۸۸



طرح

مُشتی کلاغ
بر آبگیر چرک تاب
در پرواز.
هیکل سیاه و دراز درختان
و شبح مشکوک بوته ها.
نسیم صبحگاهی
بوی دود می دهد،
سرخی گلی
سکوت خاکستری این بامداد ابری را
می شکند.

۴.۰۶.۱۳۸۸

به م.ک.

تو که زحمت کانکت شدن و آمدن را به خودت می دهی،لا اقل یک نظری هم بده! به قول معروف : گذری و نظری!!!

۴.۰۳.۱۳۸۸

غریبان را دل از بهر تو خون است
دل خویشان نمی دانم که چون است

عنان گریه چون شاید گرفتن
که از دست شکیبایی برون است

دگر سبزی نروید بر لب جوی
که باران بیشتر سیلاب خون است

دگر خون سیاووشان بود رنگ
که آب چشمها عناب گون است

شکیبایی مجوی از جان مهجور
که بار از طاقت مسکین فزون است

سکون در آتش سوزنده گفتم
نشاید کرد و درمان هم سکون است

که دنیا صاحبی بد عهد و خونخوار
زمانه مادری بی مهر و دون است

نه اکنون است بر ما جور ایام
که از دوران آدم تا کنون است

نمی دانم حدیث نامه چون است
همی بینم که عنوانش به خون است



سعدی

۳.۲۸.۱۳۸۸

بارها به خونمان کشیده اند
به یاد آر

۳.۲۴.۱۳۸۸

وقتی که نا امید و پریشان
گفتی:
مرده است باد
بر تیزه های کوه،
با پیکر کشیده به خونش
افسرده است باد،
آنان که سهم خود را از باد
با دوستاقبان معاوضه کردند
در دخمه های تسمه و زرداب
گفتند در جواب تو
با کبر دردشان:
زنده است باد
تازنده است باد
توفان آخرین را در کارگاه فکرت رعد اندیش
ترمیم می کند
کبر کثیف کوه غلط را بر خاک افکنیدن
تعلیم می کند.

احمد شاملو

آزادگی

بعد از اینکه این شعر را از پابلو نرودا گذاشتم، فکر کردم که چقدر از آزادگی دورم...یا شاید تعریفم از آزادگی متفاوت است؟! بسیار شنیده ام و خوانده ام که آزاده آن است که توهین و تحقیر جاهلان را تاب آورد و قلم عفو بر گفتار و رفتارشان بکشد. آزاده آن است که آهسته و پیوسته راه درست خود را برود و با آنان که توان پیمودن این راه را ندارند،در نیاویزد...
اما اگر کار به جان و کارد به استخوان رسید چه؟ اگر پنجه بر گلوی تو و همدلانت فشردند چه؟
این تعریف بزدلانه از آزادگی آیا آنجا که عده ای فریاد می زنند و راه به جایی نمی برند و حرفشان تحریف می شود باز هم صادق است؟ آنجا که عده ای روز را انکار می کنند و رسم مسالمت و گفتگو نمی دانند، باز هم نباید دم بر آورد؟ آنجا که می بینی دوستانت به دنبال امیدهای از کف رفته می دوند نباید واکنشی هرچند اندک از خود بروز بدهی؟
روزها و ماه ها و حتی سال ها ، سکوت کردیم و نگفتیم و فریاد نزدیم و قلم عفو و اغماض در انگشتان خسته فشردیم، وقتی به خود آمدیم که هویت و خواسته هایمان را دگرگون کرده بودند و آنطور نشانمان دادند که نبودیم و نمی خواستیم باشیم...
نشستیم و به سخنانی گوش سپردیم و شاهد اعمالی بودیم که هیچ آزاده و آزادمنشی در جهان آن را برنمی تابد.

رخصت زیستن را دست بسته دهان بسته گذشتم
دست ودهان بسته گذشتیم
و منظر جهان را تنها
از رخنه ی تنگ چشمی حصار شرارت دیدیم

احمد شاملو
تن آسانان


به سرگردانی ادامه خواهند داد
این اشیا ی پولادین،میان ستارگان.
وانسان های خسته هنوز بالا خواهند رفت،
تا ماه آرام را به خشونت کشند.
آن گاه،
داروی دردهای خود را خواهند یافت.
در این هنگام انگورهای رسیده،
شراب جان می گیرد،
میان دریا و ،
ردیف کوهها.

اکنون در شیلی
گیلاس ها می رقصند،
دختران سبزه ی مرموز ، آواز می خوانند.
و در نوای گیتارها،
آب می درخشد.

آفتاب، بر هر دری می ساید،
و از گندم، شگفتی می آفریند.

شراب نخستین، گلگون است.
و شیرین، به شیرینی کودکان.
شراب دوم نیرومند است،
نیرومند چون صدای دریانوردان.
شراب سوم،زبرجد است
خشخاش و آتش،
توامان.
خانه ام، هم دریا و هم خشکی دارد
و زنم چشمانی پر شکوه،
به رنگ فندق وحشی.

چون شب فرارسد،دریا
جامه ی سپید و سبز بر تن می کند.
و سپس ماه چون دختری دریا رنگ،
به رویا در می شود.

من نمی خواهم
سیاره ام را عوض کنم.

پابلو نرودا

۳.۲۳.۱۳۸۸

سوابق نوشتاری

تخته سیاه،دفتر مشق،روزنامه دیواری،تخته وایت برد، حاشیه ی روزنامه و کتاب، دیوار، کاغذهای رنگی چسبدار،سالنامه های قدیمی و کف دست از جمله محل های فعالیت های فرهنگی ام بوده اند، از وقتی تکنولوژی پیشرفت کرده به صورت دیجیتال فعالیت می کنم!
به ادبیات، موسیقی، نقاشی و خیلی چیزهای دیگر! علاقه مندم و از نظرات دوستان استقبال می کنم.

نه بیش

من با راستی پیمان بستم
که روشنایی را به زمین بازگردانم.

می خواستم هم چون نان باشم.
نبرد،هرگز مرا ناتوان نیافت.

اما،اینک منم
با آنچه دوست می داشتم،

با تنهایی ای که از دست دادم.
در سایه ی آن سنگ،من نمی آسایم.

دریا خروشان است،
خروشان در سکوت من.



نمی خواستم در بدو امر اظهار نظر خاصی کرده باشم اما نمی توانم، نمی شود. امروز بیست و سوم خرداد است روز اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری کشورم،ایران. ما دانش آموزان عزیز امروز دانستیم که هرچه آرا شمرده شوند ، تعدادشان ثابت می ماند.
عجب ریاضیات غریبی ست ای ریاضیات سیاسی...!

سلام من این طرفها غریبم

سلام
من تازه واردم این طرفها غریبم
با نقطه گذاری در گوگل مشکل دارم