۶.۲۴.۱۳۸۸

اگر فکر می کنید پاواروتی ایران(شهرام ناظری) بیکار نشسته است و با مردم همراه نشده است، حاشا و کلا! استاد ترانه ای خوانده اند با نام خس و خاشاک.

اى خشم به جان تاخته ، توفان شرر شو
اى بغض گل انداخته ، فریاد خطر شو
اى روى برافروخته ، خود پرچم ره باش
اى مشت برافراخته ، افراخته تر شو
اى حافظ جان وطن ، از خانه برون آى
از خانه برون چیست که از خویش به در شو
گر شعله فرو ریزد ، بشتاب و میندیش
ور تیغ فرو بارد ، اى سینه سپر شو
ور تیغ فرو بارد ، اى سینه سپر شو

خاک پدران است که دست دگران است
خاک پدران است که دست دگران است
هان اى پسرم ، خانه نگهدار پدر شو
دیوار مصیبت کده ى حوصله بشکن
شرم آیدم از این همه صبر تو ، ظفر شو
تا خود جگر روبه کان را بدرانى
چون شیر درین بیشه سراپاى جگر شو
چون شیر درین بیشه سراپاى جگر شو

مسپار وطن را به قضا و قدر اى دوست
خود بر سر این تن به قضا داده ، قدر شو
فریاد به فریاد بیفزاى که وقت است
در یک نفس تازه اثرهاست ، اثر شو

ایرانى آزاده ، جهان چشم به راه است

ایرانى آزاده ، جهان چشم به راه است
ایران کهن در خطر افتاده ، خبر شو
ایران کهن در خطر افتاده ، خبر شو

مشتى خس و خارند ، به یک شعله بسوزان ، به یک شعله بسوزان
بر ظلمت این شام سیه فام ، سحر شو
بر ظلمت این شام سیه فام ، سحر شو
بر ظلمت این شام سیه فام ، سحر شو
بر ظلمت این شام سیه فام ، سحر شو

۱ نظر:

RusoIran گفت...

سلام خانم؛
این آهنگ فوق العاده رو چندی پیش شنیده بودم؛ دستتان درد نکند!

راستی پاواروتی منظورتون چرخش بود دیگه؟ :)